تاریخچه حجاب بوسیله چادر» در ایران به چه زمانی برمی گردد؟
پاسخ اجمالی
برخی ادعا می کنند که به احتمال زیاد، چادر از زمان قاجار در ایران رواج یافته و هیچ ارتباطی با دین ندارد. در پاسخ می توان گفت: اولاً: این ادعا نیازمند ارائه اسناد و مدارک معتبر تاریخی است که بر آن سندی ارائه نشده است. ثانیاً: بر اساس اسناد تاریخی، حجاب در شکل چادر به صدها سال قبل از پیدایش قاجار در ایران برمی گردد. لذا در تصاویر بانوان ایران باستان، آنان عموماً چادر برسرداشتند. از این رو حجاب در شکل چادر دارای ریشه عمیق تاریخی و ملّی است. ثالثاً: مسأله حجاب با چادر، ریشه در قرآن کریم دارد.
پاسخ تفصیلی
برخی ادعا می کنند که به احتمال زیاد چادر از زمان قاجاریان در ایران رواج یافته و هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد. در پاسخ به این ادعا می گوییم:
اولاً: این ادعا نیازمند ارائه سند و مدارک معتبر تاریخی است که بر آن سندی ارائه نشده است.
ثانیاً: با مطالعه منابع موجود درباب حجاب و لباس، اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد که حجاب در شکل چادر به صدها سال قبل از پیدایش قاجار در ایران برمی گردد. در زمان ایران باستان به تصاویری از بانوان ایرانی برمی خوریم که علاوه بر لباس، بدن خود را با چادری که شبیه به چادر زن امروز ایران است می پوشاندند.[1] و نیز ن در عهد هخامنشی و اشکانی، عموماً چادر برسرداشته و پیراهن های بلندی که تا مچ پای آنان را می پوشاند، به تن می کردند.[2] همچنین ن در عهد ساسانی، گاهی چادر گشاد و پُرچین به سر می کردند که تا وسط ساق پا می رسیده است. نقوشی از بانوان ساسانی در بشقاب های نقره ساخته شده است که در آن هریک از بانوان، چادری به خود پیچیده دارند.[3]
به این ترتیب ثابت می شود که حجاب در شکل چادر دارای ریشه عمیق تاریخی و ملّی است.
ثالثاً: مسأله حجاب با چادر، ریشه در قرآن کریم دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید: یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَلِک أَدْنَی أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ ۗ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»[4]؛ (ای پیامبر! به همسران و دخترانت و ن مؤمنان بگو: جلبابها [روسری های بلند ]خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ [و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند] خداوند همواره آمرزنده و مهربان است).
جلابیب» جمع جلباب» به معنای ملحفه» است، و آن پوششی گسترده است که زن خود را در آن می پیچد.[5] شواهد مختلفی نیز وجود دارد که ثابت می کند جلباب» پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می پوشانده است؛ که برخی از آنها عبارتند از:
الف) درباره پوشش حضرت زهرا(علیها السلام) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است: لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا»[6]؛ (حضرت زهرا(علیها السلام) خمار و مقنعه خویش را بر سر و جلباب؛ یعنی پوششی که شامل و دربرگیرنده تمام آن وجود مبارک بود بر تن کرد).
ب) فیومی» در مصباح المنیر» می گوید: الجلباب ثوب اوسع من الخمار»؛ (جلباب پوششی وسیع تر و گسترده تر از خمار است).
ج) احادیثی همچون احادیث نبوی که فرمود: لِغَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ أَرْبَعَةَ أَثْوَابٍ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ جِلْبَابٍ وَ إِزَارٍ»[7]؛ (و برای زن غیر محرم چهار لباس است: پیش بند، مقنعه، چادر و لنگ).
د) زمخشری» و آلوسی» از ابن عباس» نقل کرده اند که جلباب» پوششی است که از بالا تا پایین بدن را می پوشانده است.ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می کرد.
ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش میداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت میبرد که به پدرش گفته بود: اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه میکنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می کنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر میشوم».
نوجوانی از جنس ایمان و شهامت
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.
روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش می گوید؛ آن شب ناهید از درد نمی توانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
راهی به سوی آسمانی شدن
ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتاب های مذهبی و قرآن و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند.
اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!
بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم میکشیم.
حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ، یکی از شخصیت های بزرگ علمی ، عملی و جهادی است که تاکنون آن گونه که شایسته است ، شناخته نشده است .
در مقدّمه حکمت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، موضوعاتی چون : شخصیت خانوادگی، ویژگی های علمی و عملی ، هجرت به شهرری و وفات ایشان در این شهر ، بررسی شده اند
موزه ملی قرآن کریم، تنها موزه تخصصی در بین موزههای کشور محسوب می شود که شاید بتوان یکی از اهداف تاسیس آن را برگزاری نمایشگاههای تخصصی قرآن کریم دانست
موزه ملی قرآن کریم، در حال حاضر تنها موزه تخصصی در بین موزههای کشور محسوب می شود که سیر تحول تدریجی هنرهای قرآنی را در بازه زمانی حدود قرن چهارم هجری تا اواخر دوره قاجاریه به نمایش گذاشته و نیازهای پرسشگرانه طبقات مختلف مردم و هنرمندان را پاسخ میدهد.
عملیات اجرایی ساخت بنای موزه ملی قرآن کریم که در محوطه کاخ مرمر است، از سال ۱۳۵۵ در قالب یک فرهنگسرا آغاز و تا هنگام انقلاب ۱۳۵۷ حدود ۲۵ درصد آن به انجام رسیده بود.
کار ساخت موزه ملی قرآن کریم بعد از یک توقف شانزده ساله دوباره در سال ۱۳۷۳ پی گرفته شد و در سال ۱۳۷۶ به پایان رسید، اما به بهرهبرداری نرسید!
در سال ۱۳۸۴ این مکان تبدیل به موزه ملی قرآن کریم و از همان سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ شیوه مدیریت این موزه به صورت هئیت امنایی انتخاب شد، اما از سال ۱۳۸۸ به بعد این ساختار تغییر کرد و دیگر هیئت امنایی وجود ندارد.
موزه ملی قرآن کریم در فضای سبزی به مساحت تقریبی ۱۰ هزار متر مربع قرار گرفته و در زیر این فضای سبز در عمق ۱۴ متری زمین ساختمانی الهام گرفته از معماری ایرانی _اسلامی دارای سه طبقه و ۴ هزار متر مریع، در نهایت استحکام و زیبایی احداث گردیده که این مجموعه را نسبت به دیگر بناهای معاصر متمایز نموده است.
آنچه بر زیبایی و جذابیت این بنا میافزاید، فضای داخلی و نمایشی آثار، در تمامی طبقات حالت یک شمسه را دارد که در کلیه قرون گذشته اسلامی توسط هنرمندان و تذهیب گران مسلمان به عنوان یک نقض شاخص در آثار به کار میگرفتند.
به جز سالنهای نمایش آثار، سالنی برای نمایشگاهها دورهای و موقت نیز در موزه پیشبینی شده است و از طرفی تالار امانات و سالن سمعی ـ. بصری از دیگر بخشهای این موزه است.
کتابخانه موزه ملی قرآن کریم حدود ۵۰۰ متر مربع مساحت و گنجایش ۴۰ هزار جلد کتاب دارد؛ اما در حال حاضر ۳۵۰۰ جلد کتاب در کتابخانه موجود است و در حال تجهیز است.
آمفیتئاتر موزه ملی قرآن کریم گنجایش پانصد نفر را دارد و آمفیتئاتری هم در باغ وجود دارد که مربوط به برنامههای تابستانی است.
در معماری این مجموعه هندسه» و سازه» نقش بنیادین را ایفا میکند.
عامل هندسه (که در راستای کارکرد فرهنگی مجموعه نیز هست)، به ویژه در طراحی سرسرای اصلی نقش بسیار نمایانی دارد
عامل سازه نیز با بهرهگیری چیرهدستانه از اشکال هندسی در ساختن سقفها (به ویژه در بخش کتابخانه) و در سقف سالن اصلی آمفیتئاتر نمونهٔ جالبی از کاربرد عناصر سازهای ساختمان در طرح معماری این مجموعه به شمار میرود.
تلاش در بهرهگیری از نور و روشنایی طبیعی، با جایگذاری نورگیرها در بام مجموعه، سبب شده که سرسرا، کتابخانه، بخشهایی از موزه و نگارخانهها و بخش اداری تا اندازه مطلوبی از نور بهرهمند شوند.
در گزینش مصالح؛ دوام بالا، کاهش میزان نیاز به رنگآمیزی و بازسازی و نگهداری، امکانات موجود، و توجه به اهمیت نماهای درونی (در بنایی که نمای خارجی ندارد) معیارهای اصلی در انتخاب بودهاند.
از همین رو در بخش بزرگی از بنا از نمای آجرنما و بتن نمایان (بتن تیشهای با سیمان سفید) استفاده شدهاست.
همچنین بهرهمندی از طرحهای ویژه کاشیکاریچچ و نقوش آشنای فضاهای مذهبی، به نزدیکی و پیوند بیشتر معماری این مجموعه با حال و هوای معماری بومی و سنتی افزوده است.
در ساختن این مجموعه بهطور کامل از سازه بتنی استفاده شدهاست و یک دیوار دو جداره و عایق بتنی نیز که در سراسر محیط خارجی بنا امتداد یافتهاست، کل مجموعه را از فشار و رطوبت خاک پیرامونی زیر زمین محفوظ نگه میدارد.
بهره گرفتن از سامانههای پیشرفته هواساز و نیز فراهمیدن روشنایی ساختگی شرایط مطلوب را در این مجموعه که در زیرزمین جای گرفته را فراهم کردهاست.
ذوق و سلیقه معمار در برگزیدن مواد مصالح و اجرای دقیق کار با استفاده از زبردستی و مهارت استادکاران ایرانی در آجرکاری، کاشیکاری، نجاری، سنگکاری و. به زیبایی فضاها و ایجاد احساس خوشایند ناشی از حضور در یک مکان مهم و عمومی فرهنگی یاری رسانده است.
هدف از شکل گیری موزه ملی قرآن کریم، به صورت مستقل و در سطح ملی این بوده است که این مجموعه بتواند متولی برگزاری کلیه نمایشگاههای تخصصی قرآن کریم سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باشد تا بیانگر ارادت ایرانیان به ساحت مقدس قرآن کریم و همچنین معرف ذوق و هنرنمایی هنرمندان ایران زمین در عرصه کتابت کلام وحی از طریق برگزاری نمایشگاههای تخصصی در داخل و خارج از ایران باشد.
قالَ الامامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی علیه الصلوة السّلام:
۱ - مَنْ عَبَدَاللهَ، عبَّدَاللهُ لَهُ کُلَّ شَیْءٍ.
فرمود: هر کسی که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خدای متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.
[مجموعه ورام ص ۲۲۷] .
۲ - قالَ علیه السلام: وَنَحْنُ رَیْحانَتا رَسُولِ اللهِ، وَسَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنّةِ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ یَتَقَدَّمُ، اَوْ یُقَدِّمُ عَلَیْنا اَحَدا.
به دنباله وصیّتش در حضور جمعی از أصحاب فرمود: و ما دو نفر - یعنی حضرت و برادرش امام حسین علیهما السلام - ریحانه رسول الله صلی الله علیه وآله و دو سرور جوانان اهل بهشت هستیم، پس خدا لعنت کند کسی را که بر ما پیشقدم شود یا دیگری را بر ما مقدّم دارد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۱] .
۳ - قالَ علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.
فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵]
۴ - قالَ علیه السلام: لَقَدْ فارَقَکُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ یَسبِقْهُ الاْ وَّلُونَ، وَلا یُدْرِکُهُ آلاَّْخِرُونَ.
پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام، در جمع اصحاب فرمود:
شخصی از میان شماها رفت که در گذشته مانند او نیامده است، و کسی در آینده نمی تواند هم تراز او قرار گیرد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۱۸۳]
۵ - قالَ علیه السلام: مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ.
فرمود: کسی که قرآن را - با دقّت - قرائت نماید، در پایان آن - اگر مصلحت باشد - دعایش سریع مستجاب خواهد شد - و اگر مصلحت نباشد - در آینده مستجاب می گردد.
[دعوات راوندی ص۲۴]
۶ - قالَ علیه السلام: إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.
فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.
[بحار ج۷۵ ص۱۱]
۷ - قالَ علیه السلام: مَنَ صَلّی، فَجَلَسَ فی مُصَلاّه إلی طُلُوعِ الشّمسِ کانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ.
فرمود: هر که نماز - صبح - را بخواند و در جایگاه خود بنشیند تا خورشید طلوع کند، برایش پوششی از آتش خواهد بود.
[وافی ج۴ ص۱۵۵۳]
۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.
فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد.
پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.
[تحف العقول ص۲۳۴]
۹ - قالَ علیه السلام: مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفادا، وَعِلْما مُسْتَطْرَفا، وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً.
فرمود: هر کس فرصت هایی از شب و روز خود را در مسجد قرار دهد یکی از هشت فایده شاملش می گردد: برهان و نشانه ای - برای معرفت -، دوست و برادری سودمند، دانش واطلاعاتی جامع، رحمت و محبّت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایت گر باشد، - توفیق إجباری - در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.
[تحف العقول ص۲۳۵]
۱۰ - قالَ علیه السلام: مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ اِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.
فرمود: هر که با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۸]
۱۱ - قالَ علیه السلام: تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیُوتِکُمْ .
فرمود: علم و دانش را - از هر طریقی - فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آنرا در حافظه خود نگه دارید، ثبت کنید و بنویسید و در منازل خود - در جای مطمئن - قرار دهید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۵]
۱۲ - قالَ علیه السلام: مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهِدَ فیها.
فرمود: هرکس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و کسی که دنیا را بشناسد آن را رها خواهد کرد.
[کلمه الامام حسن ج۷ ص۱۴۰]
۱۳ - قالَ علیه السلام: هَلاکُ الْمَرْءِ فی ثَلاثٍ: اَلْکِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ؛ فَالْکِبْرُ هَلاکُ الدّینِ، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ .
هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.
تکبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص می باشد و به وسیله تکبّر شیطان - با آن همه عبادت ملعون گردید.
حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طوری که حضرت آدم علیه السلام به وسیله آن از بهشت خارج شد.
حسد سبب همه خلاف ها و زشتی ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]
۱۴ - قالَ علیه السلام: بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرا.
فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ و آنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد.
[تحف العقول ص۲۲۹]
۱۵ - قالَ علیه السلام: ألْعارُ أهْوَنُ مِنَ النّارِ.
فرمود: سرزنش و ننگ شمردن مردم انسان را، آسان تر است از معصیت و گناهی که موجب آتش جهنّم شود.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۳۸ ]
۱۶ - قالَ علیه السلام: إذا لَقی أحَدُکُمْ أخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.
فرمود: وقتی انسان برادر مؤمن - و دوست - خود را ملاقات نمود، باید پیشانی و سجده گاه او را ببوسد.
[تحف العقول ص۲۳۶]
۱۷ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًی، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.
فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است.
لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت می باشد، نیازمندی ها و روزی هرکس سهمیّه بندی و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد.
[تحف العقول ص۲۳۲]
۱۸ - قالَ علیه السلام: مَنَ لَبِسَ ثَوْبَ الشُّهْرَةِ، کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْبا مِنَ النّارِ.
فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما، از جهت رنگ، دوخت، مد و. - بپوشد، روز قیامت خداوند، او را لباس آتشین خواهد پوشاند.
[مستدرک الوسائل ج ۳ ص۲۴۵]
۱۹ - سُئِلَ علیه السلام: عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ یَریَ الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفا، وَما أمْسَکَهُ شَرَفا.
از حضرت پیرامون بخل سؤال شد؟ در جواب فرمود:
معنای آن چنین است که انسان آنچه را به دیگری کمک و انفاق کند فکر نماید که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره کرده و نگه داشته است خیال کند برایش باقی می ماند و موجب شخصیّت و شرافت او خواهد بود.
[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]
۲۰ - قالَ علیه السلام: تَرْکُ اِّنا، وَکَنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَةٌ لِلْغِناء.
فرمود: انجام ندادن ، جاروب و نظافت کردن راهرو و درب منزل، و شستن ظروف سبب رفاه و بی نیازی می گردد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۲]
۲۱ - قالَ علیه السلام:السِّیاسَةُ أنْ تَرْعی حُقُوقَ اللهِ، وَ حُقُوقَ الاْحْیاءِ، وَ حُقُوقَ الاْمْواتِ .
فرمود: - مفهوم و معنای - ت آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنی.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۵۷]
۲۲ - قالَ علیه السلام: ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِم .
فرمود: هیچ گروهی در کارهای - اجتماعی، ی، اقتصادی، فرهنگی و. - با یکدیگر م نکرده اند مگر آن که به رشد فکری و عملی و. رسیده اند.
[تحف العقول ص۲۳۳]
۲۳ - قالَ علیه السلام: اَلْخَیْرُ الَذّی لا شَرَّ فیهِ: ألشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ، وَالصّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ.
فرمود: آن خوبی که شرّ و آفتی در آن نباشد شکر در مقابل نعمت ها و صبر و شکیبائی در برابر سختی ها است.
[تحف العقول ص۲۳۴]
۲۴ - قالَ علیه السلام: یَابْنَ آدَمٍ، لَمْ تَزَلْ فی هَدْمِ عُمْرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّکَ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیْکَ لِما بَیْنَ یَدَیْکَ .
فرمود: ای فرزند آدم از موقعی که به دنیا آمده ای در حال گذراندن عمرت هستی، پس از آنچه داری برای آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۵]
۲۵ - قالَ علیه السلام: إنَّ مَنْ خَوَفَّکَ حَتّی تَبْلُغَ الاْ مْنَ، خَیْرٌ مِمَّنْ یُؤْمِنْکَ حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ .
فرمود: همانا کسی تو را - در برابر عیب ها و کم بودها - هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر است از آن کسی که فقط تو را تعریف و تمجید کند تا بر عیب هایت افزوده گردد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۴۲]
۲۶ - قالَ علیه السلام: القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ .
فرمود: بهترین دوست نزدیک به انسان آن کسی است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندی نزدیک نداشته باشد.
و بیگانه ترین افراد کسی است که از محبّت و دلسوزی بعید باشد گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد.
[تحف العقول ص۲۳۴]
۲۷ - وَ سُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّةِ؟ فَقالَ علیه السلام: شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَ إصْلاحُهُ مالَهُ، وَ قِیامُهُ بِالْحُقُوقِ .
از حضرت سلام الله علیه پیرامون مُروّت و جوانمردی سؤال شد، فرمود:
جوانمرد کسی است که در نگهداری دین و عمل به آن تلاش نماید، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.
[تحف العقول ص۲۳۵]
۲۸ - قالَ علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَکِّرُ فی مَأکُولِهِ کَیْفَ لا یُفَکِّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.
فرمود: تعجّب می کنم از کسی که در فکر خوراک و تغذیه جسم و بدن هست ولی درباره تغذیه معنوی روحی خود نمی اندیشد، پس از غذاهای فاسد شده و خراب دوری می کند.
و عقل و قلب و روح خود را کاری ندارد - هر چه و هر مطلب و برنامه ای به هر شکل و نوعی باشد استفاده می کند -.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۹]
۲۹ - قالَ علیه السلام: غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الطَّعامِ یُنْفِی الْفَقْرَ، وَ بَعْدَهُ یُنْفِی الْهَمَّ.
فرمود: شستن دست ها قبل از طعام فقر و تنگدستی را می زداید و بعد از آن ناراحتی ها و آفات را از بین می برد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۴۳]
۳۰ - قالَ علیه السلام: حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ .
فرمود: کسی که عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است که نصف علم ها را فرا گرفته باشد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۲۹]
۳۱ - قالَ علیه السلام: إنّ الْحِلْمَ زینَةٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّةٌ، وَالْعَجَلةَ سَفَهٌ .
فرمود: صبر و شکیبائی زینت شخص، وفای به عهد علامت جوانمردی، و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون اندیشه) دلیل بی خردی می باشد.
[الامام حسن ج۷ص۱۹۸]
۳۲ - قالَ علیه السلام: مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.
فرمود: کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آن ها بی اعتناء باشد، مروّت و جوانمردیش فاسد گشته است.
[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]
۳۳ - قالَ علیه السلام: إنّما یُجْزی الْعِبادُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ.
فرمود: همانا در روز قیامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات می شوند.
[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]
۳۴ - قالَ علیه السلام:إنَّ النّاسَ عَبیدُ الْمالِ، وَالدّینُ لَعِبُ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یُحیطوُنَهُ مادَرَتْ بِهِ مَعایِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا لِلاْبْتِلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ .
فرمود: همانا مردم اسیر و بنده دنیا و اموال آن هستند، و دین را وسیله رسیدن به أهداف خود قرار داده اند و به هر نوعی که زندگی آن ها تأمین شود حرکت می کنند. بنابر این هنگامی که در بوته آزمایش در آیند، دین داران اندک خواهند شد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۴]
۳۵ - قالَ علیه السلام: ألْمِزاحُ یَأْکُلُ الْهَیْبَةَ، وَقَدْ أکْثَرَ مِنَ الْهَیْبَةِ الصّامِت.
فرمود: مزاح و شوخی - های زیاد و بیجا - شخصیّت و وقار انسان را از بین می برد، و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیّت و وقار عظیمی می باشند.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]
۳۶ - قالَ علیه السلام: أللُؤْمُ أنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.
فرمود: از علائم پستی شخص، شکر نکردن از ولی نعمت است.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]
۳۷ - قالَ علیه السلام: لَقَضاءُ حاجَةِ أخٍ لی فِی اللهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْرٍ.
فرمود: هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد - و عبادت مستحبّی نزد من - بهتر و محبوب تر است.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]
۳۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ الدُّنْیا فی حَلالِها حِسابٌ، وَفی حَرامِها عِقابٌ، وَفِی الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزَلَةِ المیتَةِ، خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ.
فرمود: چیزهای دنیا اگر حلال باشد حساب و بررسی می شود و اگر از حرام به دست آید عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختی و ناراحتی خواهد داشت.
پس باید دنیا (و موجوداتش) را همچون میته و مرداری بشناسی که به مقدار نیاز و اضطرار از آن استفاده کنی.
[الامام حسن ج۷ص۳۶]
۳۹ - قالَ علیه السلام: وَاعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأنَّکَ تَعیشُ أبَدا، وَاعمَلْ لاَِّخِرَتِکَ کَأنّکَ تَمُوتُ غدَا .
فرمود: در دنیا چنان برنامه ریزی کن - از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و. - مثل آن که می خواهی همیشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل این که فردا خواهی مُرد.
[الامام حسن ج۷ص۳۷]
۴۰ - قالَ علیه السلام: أکْیَسُ الْکَیِّسِ التُّقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکَریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ.
فرمود: زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار می باشد؛ أحمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد؛ گرامی ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۳۰)
دانستنیهایی جالب از قرآن کریم
قرآن کریم، کتاب سعادت بشر و معجزه جاوید پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) است. در اینجا به دانستنیهای جالبی از قرآن اشاره میکنیم.
آیا میدانید که . چهار عبارت قرآنی هست که در هر یک از آنها، چهار تشدید متوالی وجود دارد:
1. نسیّاً رَّبُّ السّماوات (مریم، 64 و 65)؛
2. فی بحرٍ لُّجّیٍّ یَّغْشاه موج (نور، 40)؛
3. قولاً مّن رَّبٍّ رَّحیم (یس، 58)؛
4. ولقد زّیّنّا السَّماءَ (ملک، 5)
آیا میدانید که . تعداد 1015030 نقطه در قرآن بکار رفته است.
آیا میدانید که . تعداد 5098 محل وقف در قرآن وجود دارد.
آیا میدانید که . تعداد 39586 عدد کسره در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید که . قرآن در 23 سال بر پیامبر نازل شد.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که . تعداد 19253 عدد تشدید در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید که . بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده، شیر میباشد.
آیا میدانید که . بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده، عسل میباشد.
آیا میدانید که . بزرگترین عدد در سوره صافات آیه 147 آمده که صد هزار میباشد.
آیا میدانید که . کمترین حرفی که در قرآن بکار رفته، حرف (ظاء) میباشد.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که . در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است.
آیا میدانید که . آیهای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود، آیه 9 سوره کهف میباشد.
آیا میدانید که . در آیه 6 سوره مائده، مراحل وضو بیان شده است.
آیا میدانید که . حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم» نوشت.
آیا میدانید که . حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که . بزرگترین سوره قرآن دارای 25500 حرف میباشد.
آیا میدانید که . تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سورههای قرآن است.
آیا میدانید که . سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است.
آیا میدانید که . سوره حمد دو بار بر پیامبر نازل شده، یکبار در مکه و یکبار در مدینه.
آیا میدانید که . سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که . حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت.
آیا میدانید که . پرندهای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت میکرد، (هدهد) نام داشت.
آیا میدانید که . به حیوانی که از طرف خدا وحی شد، زنبور بود. (آیه 68 سوره نحل)
آیا میدانید که . صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است.
آیا میدانید که . رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که . سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید که . استاد محمود خلیل الحصری، اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید که . قرآن دارای 114 سوره است.
آیا میدانید که . قرآن دارای 30 جزء است.
آیا میدانید که . قرآن دارای 120 حزب است.
منبع :anjoman.tebyan.net
گناه» عملی است كه با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده، با ایجاد نوعی تاریكی” معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال كه نور” آسمان ها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از كمال و قرب به خدا مىگردد.
تعیین این كه چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از طریق كتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است كه این موارد را به اقتضای علم و حكمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.
اقسام گناه:
عالمان اسلامی گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده اند: گناهان كبیره (بزرگ) و گناهان صغیره (كوچک).
این تقسیم بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است؛ در قرآن چنین مى خوانیم: اگر از گناهان كبیره اى كه از آن نهى شده اید، اجتناب كنید، گناهان كوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم. (نساء، 31)
و در جاى دیگر آمده است: و كتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهكاران را مى بینى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسناكند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه كتابى است كه هیچ عمل كوچک و بزرگى نیست، مگر اینكه آن را شماره كرده است؟ (كهف، 49)
و درباره ى بهشتیان مى خوانیم: مواهب آخرت، جاودانه است براى آنان كه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت پرهیز مى كنند. (شوری، 38)
از این آیات به روشنى استفاده مى شود، كه گناهان، دو گونه اند: كبیره و صغیره و همچنین استفاده مى شود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.
امام على علیه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى كه براى صاحبش، هم امید بخشش داریم و هم ترس از كیفر.
سپس فرمود: اما گناهى كه بخشیده است، گناه بنده اى است كه خداوند او را در دنیا كیفر مى كند و در آخرت كیفر ندارد. در این صورت خداوند حكیم تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دو بار كیفر كند.
اما گناهى كه نابخشودنى است، حق الناس است یعنى ظلم بندگان نسبت به همدیگر كه بدون رضایت مظلوم بخشیده نمى شود.
و اما نوع سوم، گناهى است كه خداوند آن را بر بنده اش پوشانده، توبه را نصیب او نموده است، و در نتیجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم امید به آمرزش پروردگارش دارد، ما نیز درباره ى چنین بنده اى، هم امیدواریم و هم ترسان. (بحارالانوار، ج6، ص29)
خداوند تجارت را حلال كرده و ربا را حرام. هر كس پس از آن كه پند و اندرز كتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست كشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت كار او با خداى مهربان باشد و كسانى كه از این كار دست نكشند آنان اهل جهنماند و در آن جاوید معذب خواهند بود.
آیات قرآن مجید درباره عذاب ابدى به چندین گروه اشاره كرده است:
1- كفر: آن كسانى كه كافر شدند و به عقیده كفر مردند البته بر آن گروه است لعنت خدا و ملائكه و تمام مردمان»[1].
2- ستمگرى: آنان را كه كافر و ستمگر شدند هیچگاه خدا نخواهد آمرزید و به راهى هدایت ننماید و گرچه راه جهنم كه تا ابد در آن خواهند زیست و این براى خدا آسان است»[2].
3- نفاق: خدا مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده. همان دوزخ كیفر آنها كافى است و خدا آنها را لعن كرده و به عذاب ابد مىافكند»[3].
4- تكبر: پس از هر در به دوزخ داخل شوید كه در آنجا همیشه معذب خواهید بود و جایگاه متكبران كه دوزخ است بسیار بد منزلگاهى است»[4].
5- تكذیب آیات خدا: و آنان كه آیات ما را تكذیب كردند، آنها اهل آتش دوزخ و در آن مخلدند و آن جا بسیار بد منزلگاهى است»[5].
6- قتل عمد: هر كس مومنى را به عمد بكشد مجازات او آتش جهنم است كه در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعن كند و عذابى بسیار شدید مهیا سازد»[6].
7- از حدود الهى: هر كه نافرمانى از خدا و رسول كند و از حدود الهى نماید او را به آتشى در افكند كه همیشه در آن معذب است و همواره در عذاب ذلت و خوارى خواهد بود»[7].
8- دشمنى با خدا و رسول: آیا نمىدانند كه هر كس با خدا و رسولش به دشمنى برخیزد آتش دوزخ كیفر دائمى او است و این به حقیقت ذلّت و خوارى بزرگ است»[8].
9- احاطه بدكردارى: آرى، هر كس اعمالى زشت اندوخت و كردار بد به او احاطه نمود، چنین كس اهل دوزخ است و در آن آتش به عذاب جاوید گرفتار خواهد بود»[9].
10- رباخوارى: خداوند تجارت را حلال كرده و ربا را حرام. هر كس پس از آن كه پند و اندرز كتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست كشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت كار او با خداى مهربان باشد و كسانى كه از این كار دست نكشند آنان اهل جهنماند و در آن جاوید معذب خواهند بود»[10].
گرفتاری هایی که در این دنیا دامن گیر انسان می شوند یا مکافات عمل هستند و یا برای امتحان، برای تعدادی پایه ترقی و تکامل است و برای گروهی تخفیف کیفر اخروی، صورت اخیر لطفی است از طرف خداوند برای گناهکاران تا از مجازات اخروی آنها کاسته شود و ممکن است در این دنیا پاک گردند و به سرای باقی سفر کنند.
چون مراقب باشی و گیری رسن // حـاجتـت نبـود قیـامـت آمـدن
هر که رمزی را بدانـد او صحیح // حاجتش نبود که گویندش صریح
ایـن بــلا از کــودنی آمــد تو را // کـه نکردی فهــم رمـز نکتــه را
پی نوشت ها:
[1]- بقره، آیه 161.
[2]- نساء، آیه 168.
[3]- توبه، آیه 68.
[4]- نحل، آیه 29 .
[5]- تغابن، آیه 10.
[6]- نساء، آیه 93.
[7]- نساء، آیه 14.
[8]- توبه، آیه 63.
[9]- بقره، آیه 81.
[10]- بقره، آیه 275.
منبع: تبیان
حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی در گفت وگو با فارس گفت: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.
وی افزود: تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد ۵ نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.
این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد. اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.
وی درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم نیز اظهار داشت: هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می شود به همین دلیل اکثر مراجع می گویند که در این فاصله طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ می دهد.این دکترای علم فیزیک معتقد است که همه چیز در دنیا بر اساس علم فیزیک قابل بررسی است اما علم انسان در این حد نیست که تمام آنها را دریافت کند.
منبع: پارس ناز
فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ سورة هود الایة : 106 » و اما كسانى كه تیره بخت شده اند ، در آتش ، فریاد و ناله اى دارند .
عیاشی در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است : هنگامی که قیامت شود ابلیس را در هفتاد قید و هفتاد زنجیر می آورند قید را در پا و زنجیر را به دست و گردن می زنند » و زفر » با صد و بیست قید و زنجیر است . ابلیس به زفر » می نگرد و می گوید : این کیست که خدا عذابش را چندین برابر کرده است ؛ در حالی که من همه خلق را گمراه کرده بودم ؟ در جواب می گویند : به خاطر سرکشی و طغیان بر علی علیه السلام .
ابلیس به او زفر » می گوید : وای بر تو ؛ آیا ندانستی خدا مرا به سجده آدم امر کرد ؛ من عصیان نمودم و سجده نکردم و از خدا خواستم که مرا بر محمد و اهل بیتش و شیعیانش تسلط دهد ؛ خدا دعای من را اجابت نکرد و گفت :
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِینَ سئرة الحجر الایة : 42 » در حقیقت ، تو را بر بندگان من تسلطى نیست ، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پیروى كنند. و من در آن وقت نشناخته بودم استثنا شدگان را که گفتم :
وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ سورة الاعراف الایة : 17 » یعنی : بیشتراین بندگان از شاکرین نیستند ؛ به این خیال خود مغرور شده بودم و ادعای بیجا کردم . زفر » را بین خلایق نگه می دارند ؛ ابلیس به او میگوید : علت طغیان تو نسبت به علی و نسبت به مردمی که در مخالفت با علی از تو پیروی کردند چه بود ؟ زفر » میگوید : تو مرا به این طغیان واداشتی . ابلیس جواب می دهد : چرا اطاعت من ومعصیت خدا کردی ؟ شیطان می گوید : إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِی عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ . سورة ابراهیم الایة : 22 »
یعنی : خدا به شما وعده داد وعدهء حقی و من هم وعده دادم و مخالفت وعدهء خود کردم ومن بر شما تسلطی نداشتم .
زفر » در این حدیث عمر لعنة الله علیه » است .
طبق حدیث تفسیر برهان » جلد 2 صفحه : 310 از تفسیر عیاشی از حریز از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که در باره قول خدای تعالی تبارك وتعالى : وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْر سورة ابراهیم الایة :22 » فرمودند : دومی عمر لعنة الله علیه » است . وهر کجا در قران قال الشَّیْطَانُ »» باشد ؛ مراد او دومی عمر لعنة الله علیه » است. و در کافی از ابو حمزه ثمالی روایت کرده که گفت : خدمت علی ابن الحسین علیهما السلام از حال ابابکر وعمر لعنة الله علیهما » سؤال کردم ؛ فرمودند : لعنت خدا بر ایشان به جمیع لعنتها ؛ قسم بخدا در حال کفر و شرک به خداوند عظیم مردند .
منبع
رساله تولی و تبری مرحوم ایة الله شیخ جواد حنائی کربلائی رحمة الله علیه صفحه : 228 »
تفسیر کلام حق از کلام اهل البیت علیهم السلام - جزء 1
وَاِذْ نَجَّیْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءكُمْ وَفِی ذَلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِیمٌ ( سورة البقرة الایة : 49 )
و [ به یاد آرید ] آن گاه كه شما را از [ چنگ ] فرعونیان رهانیدیم [ آنان ] شما را سخت شكنجه میكردند پسران شما را سر میبریدند و زنهایتان را زنده میگذاشتند ، و در آن [ امر ، بلا و ] آزمایش بزرگى از جانب پروردگارتان بود .
امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: و ای بنی اسرائیل! به یاد آورید اِذْ نَجَّیْنَاكُم» پیشینیان شما را نجات دادیم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ» و كسانی كه به فرعون در خویشاوندی و دین و آیین او نزدیكی می جستند، یَسُومُونَكُمْ» شما را شكنجه می كردند سُوَءَ الْعَذَابِ» به شكنجه های سختی كه بر شما روا می داشتند؛ از جمله شكنجه های سخت آنها این بود كه: فرعون، آنان را به ساخت و ساز مجبور كرده بود، و چون می ترسید كه از كار كردن بگریزند، فرمان داده بود تا آنان را غل و زنجیر كنند و آنان در چنین حالتی خشت ها را از پله ها به طبقات بالا می بردند و گاه می شد یكی از آنها سقوط كند و جان سپارد، یا زمین گیر شود؛ امّا فرعونیان هیچ به او اعتنا نمی كردند، تا این كه خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی كرد: به آنها بگو، هر كاری را با درود فرستادن بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان پاكش آغاز كنند تا آن كار بر ایشان سبك گردد. آنان چنین كردند و كارها برایشان سبك گشت و فرمان داد تا هر كس درود فرستادن بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندانش را از یاد برد و سقوط كرد و زمین گیر شد، اگر در توانش بود، برای سلامتی خود، بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندانش درود فرستد و اگر یارای این كار را نداشت، دیگران بالای سرش، بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندانش درود فرستند تا برخیزد و از آن حادثه آسیبی نبیند و آنان چنین كردند و سلامت خویش باز یافتند.
تفسیر منسوب به امام حسن عسكری (علیه السلام) ، صفحه 242
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اللهم عجل لولیک المظلوم الغریب الفرج امین یا رب العالمین
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً ما تَذَكَّرُونَ (نمل۶۲)
تفسیر آیه 62 سوره نمل از کلام اهل بیت علیهم السلام
در دعاى ندبه آمده است: اَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى یُجابُ اِذا دَعا؛ كجاست آن مضطرى كه هرگاه دعا كند به اجابت مى رسد.
درباره آیه مباركه:)))ِنمل62(؛ آیا [جز خدا] كیست كه دعاى مضطرّ [ناچار ]را به اجابت رساند و شما را جانشینان زمین قرار دهد؟ (( روایتى نقل شده كه امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه درباره قائم آل محمد علیهم السلام نازل شده است آن مضطرى كه هرگاه در مقام (ابراهیم) دو ركعت نماز بگذارد و خداوند را بخواند و دعا كند، خداوند دعاى او را اجابت فرماید و او را خلیفه در زمین قرار دهد.
هم از محمد بن مسلم روایت نموده كه امام پنجم فرمود: آیه أَمَّنْ یُجِیبُ در باره قائم ما نازل شده. هنگامى كه قیام میكند عمامه بر سر مینهد و جنب مقام ابراهیم نماز میگزارد و بدرگاه الهى تضرع مینماید، و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود
(در تفاسیر مختلف مضطر را به معنی و مفهوم شخصی درمانده از همه کس و نا امید بیان نموده و تنها امیدش را خداوند می داند -مانند بیماری که قطع امید از دکتر شده- و از درون تنها امیدش خداوند است نه به زبان گوید خدا ولی امید به بنده خدا داشته باشد)
كیست آیا كه نماید مستجاب خواندن بیچاره را در هیچ باب
چون بخواند مر ورا از اضطرار زو كند دفع آنچه باشد ناگوار
مضطر آن باشد كه از خود ناامید گشته باشد در مهمات شدید
همچو بیمارى كه باشد محتضر یا غریقى بر هلاكت منتظر
شسته لوح دل ز نقش ممكنات نیست رویش جز كه بر سلطان ذات
شیخ داود یمانى رفته بود بر عیادت خستهاى را خود ز جود
گفت كن یا شیخ بهر من دعا تا دهد حقم ز بیمارى شفا
گفت تو میكن دعا كه مضطرى نیست حاجت بر دعاى دیگرى
هم بگرداند شما را در زمین از پى پیشینیان مر جانشین
مر خدایى باشد آیا با خدا یاد او لیكن كنید اندك شما
از شما یا اندكى گیرید پند نیستید از شكر منعم بهرهمند
على بن ابراهیم رحمه اللَّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده كه نزلت فى القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتین و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و یكشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض»
یعنى حضرت صادق علیه السّلام فرمود كه آیه كریمه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ» تا آخر در شأن قایم آل محمد علیهم السلام نازل شده، اوست بخدا قسم مضطرى كه درین آیه مذكور شده چون آن حضرت در مقام ابراهیم دو ركعت نمازگزارد و دعا كند و مناجات نماید بسوى خداى تعالى اجابت دعاى او كند و دفع كند جمیع بدیها را ازو بگرداند او را خلیفه روى زمین. و از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت كرده كه و اللَّه لكأنى انظر الى القائم علیه السّلام و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ینشد اللَّه حقه الى ان قال علیه السّلام هو و اللَّه المضطر فى كتاب اللَّه فى قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»
یعنى امام علیه السّلام فرمود كه بخدا قسم هر آینه گویا مىبینم قایم علیه السّلام را در حالتى كه پشت مبارك خود را بحجر الاسود داده باشد پس بخواهد از خداى تعالى حق خود را تا آنكه گفت امام علیه السّلام كه قایم آل محمد بخدا قسم مضطریست كه در كتاب خداى تعالى در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ واقع شده پس اول كسى كه با او بیعت كند جبرئیل علیه السّلام است و بعد از آن سیصد و سیزده كس اللهم اجعلنا بحق ائمة الاخیار من جملته
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ: آیا كیست كه اجابت كند بیچاره را؟ یعنى نیست در عالم وجود كسى كه فرومانده و بیچاره را كه او را هیچ وسیله و حیله نباشد، إِذا دَعاهُ: وقتى كه بخواند او را به حقیقت، مگر ذات یگانه حق تعالى و رأس مضطرین كسى است كه در گناه متوغل شده باشد كه او را هیچ وسیله نجات نیست مگر غفران خداوند سبحان. بعضى گفتهاند؟ مضطرّ» كسى است كه دل از هستى خود برداشته مانند غریق دریا، گمشده صحرا و یا بیمار ناامید از سلامتى.
شیخ داود یمانى به عیادت بیمارى رفته بود، بیمار گفت: اى شیخ دعا كن براى شفاى من. گفت: تو دعا كن كه مضطرى و اجابت به دعاى مضطر بسته است، زیرا احتیاج او بیشتر باشد و حق تعالى نیز بیچارگان را دوست مىدارد، پس حق تعالى ذاتى است كه اگر نیازمند بیچاره دعا كند اجابت فرماید. وَ یَكْشِفُ السُّوءَ: و برمىدارد بدى را، یعنى دفع مىكند از او آنچه او را بد آید. اما اجابت حق تعالى به شروط مصلحت آنست. وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ: و كیست كه مىگرداند شما را جانشینان پیشینیان در زمین و زمین را بعد از ایشان به تصرف شما درآورد. أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ: آیا خداى دیگرى هست با خداى به حق كه در این نعم خاصه و عامه او را اعانت كند، یعنى نیست و نشاید دیگر. قَلِیلًا ما تَذَكَّرُونَ: كم مىباشند كسانى كه پند یابند، یا اندك هستند كسانى كه یاد كنند خدا را، یا نعم او را كم متذكر شوند. حفص و كسائى به تاء» و تخفیف ذال قرائت نموده، یعنى اندكى متعظ مىشوید و یاد خدا مىكنید و متذكر نعم او گردید
- - ترجمه جلد سیزدهم از بحارالانوار
- - تفسیر صفی
- - مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقایم ( عجل الله فرجه الشریف )
- - تفسیر شریف لاهیجی، ج3، ص: 436
- - تفسیر اثنا عشری، ج10، ص: 69
موارد اختلاف شیعه و سنی در باب خمس
از نظر اهل تسنن، خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیردو بس. در غیر غنائم جنگی آنها قائل به خمس نیستند این است که مساله خمس میان اهلتسنن و اهل تشیع از زمین تا آسمان فرق می کند، چون آنها اختصاص می دهند به غنائممیدان جنگ و غنائم میدان جنگ یک امر استثنائی است. گاهی هست و گاهی نیست، مخصوصزمان جنگ است. ولی مطابق آنچه شیعه می گوید خمس یک امر جاری و دائم است، اختصاص بهزمان جنگ ندارد، سراسر زندگی اقتصادی مردم را دربرمی گیرد. این یکوجه تفاوت میانعقیده اهل تسنن و عقیده اهل تشیع در باب خمس.
مسأله دومی که در باب خمس هست این است که خمس را چه اختصاص بدهیم بهغنائم دارالحرب (میدان جنگ) و چه به طور عمومی بگیریم، آن را چند قسمت باید کرد؟همانطور که می دانید خمس را از نظر فقه شیعه باید شش قسمت کرد. سه قسمت آن سهمامام» نامیده می شود سه قسمت دیگر سهم سادات» است. اهل تسنن می گویند خمس را بایدپنج قسمت کرد نه شش قسمت.
مساله سومی که مورد اختلاف است این است که حالا چه خمس اختصاص به غنائمدارالحرب داشته باشد و چه اعم باشد، و چه آن را پنج یا شش قسمت بکنیم، بالاخره آنرا به چه مصرفی باید رساند؟
در آیه 41 سوره انفال آمده: واعلموا انماغنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین وابنالسبیل»؛ بدانید آنچه را غنیمت بردید 5/1 آن از آنخدا و پیغمبر خدا و صاحب خویشاوندی و یتیمان و مسکینان و از راه ماندگان است.
این آیه از آیات مهم قرآن است از نظر تفسیر و از نظر یک حکم بسیار مهمکه در آن، میان شیعه و سنی اختلافات بسیار شدیدی است. آیه خمس همین است.
خمس در نزد اهل تسنن یک مسأله بسیار فرعی و کوچک است، یعنی از فروع جهاداست. ما در اسلام جهاد داریم و در برخی از جهادها یعنی آن جهادهایی که علیه یکفرقه باغیه از خود مسلمین نیست بلکه جهاد با کفار است، قهرا همان طوری که قانونهمه دنیاست، غنائم جنگی تعلق پیدا می کند به آنکه جنگ کرده و فاتح است.
از نظر اهل تسنن خمس منحصر است به غنائم جنگی، سرباز و یا لشگری که درجنگ غنیمتی به دست آورده است، چهار قسمتش را به خودش اختصاص می دهد و یک قسمت رابابت خمس می پردازد. معتقدند که در زمان پیغمبر باید به دست پیغمبر برسد، در زمانخلفا به دست خلفا، و بعد به دست ولی امر مسلمین، آن کسی که بالفعل حکومت مسلمین رادر دست دارد. حالا که به دست او آمد به چه مصرفی برساند و چگونه تقسیم کند؟
می گویند از این شش موردی که ذکر شده است: للهخمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»؛ خدا تشریفی است یعنی به اصطلاح جدی نیست،برای احترام ذکر شده نه اینکه واقعا غرض این است که یک سهمی هم به نام خدا باشد.بعد می گویند بنابراین خود این 5/1 را باید پنج قسمت کرد، یک قسمت به نام پیغمبر،یک قسمت به نام ذی القربی، یک قسمت به نام یتیمها، یک قسمت برای فقیرها و مسکینهاو یک قسمت برای از راه ماندگان.
حال بعد از وفات پیغمبر اکرم تکلیف چیست و سهم ایشان را به چه کسانیباید داد؟ بعضی می گفتند سهم پیغمبر ساقط می شود و آن را به چهار طبقه دیگر بایدداد. برخی دیگر نیز می گفتند سهم پیغمبر را باید نگهداری کرد تا به دست خلیفه وقتبرسد. یک چنین چیزی.
به هر حال مطابق آنچه اهل تسنن می گویند، خمس یکی از فروع جهاد است واهمیت چندانی ندارد. ولی در مذهب شیعه خمس خودش حکمی است اصیل در عرض جهاد. لذامطابق مذهب شیعه فروع دین ده تاست: نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروفو نهی از منکر، تولی و تبری.
اما اهل سنت خمس را جدا ذکر نمی کنند بلکه آن را از فروع جهاد به شمارمی آورند. چطور شده که در این مسأله این مقدار تفاوت پیدا شده است؟ بستگی دارد بهتفسیر همین آیه خمس. ائمه ما به ما اینطور گفته اند که در این آیه ماغنمتم» یعنیآنچه که بهره می برید، آن چیزی که مفت و مجانی به دست شما می رسد. غنائم جنگی یکیاز موارد آن است نه اینکه منحصر به آن باشد. همین قدر که کلمه غنمتم را به معنیاستفدتم» گرفتیم، یعنی از هر فایده ای که نصیب شما می شود باید یک پنجمش رابدهید، دایره خمس عجیب وسعت پیدا می کند.
موضوع دیگر در مورد کلمه لله است. شیعه می گوید در اینجا شش سهم است کهیک سهم آن به نام خداست.
اهل تسنن می گویند مگر خدا هم می خواهد برای خودش سهمی ببرد و مصرفکند؟ شیعیان جواب می دهند معنی اینکه یک سهم به نام خدا باشد این نیست، همچمنانکهمعنی اینکه یک سهم به نام پیغمبر باشد این نیست که پیغمبر برای شخص خودش مصرف کند.این سه سهم که به نام خدا و پیغمبر و امام (ذی القربی از نظر ما شیعه یعنی امام)است در واقع یعنی سهامی که باید صرف مصالح عمومی بشود.
منابع و مآخذ :
http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/HazartAli/2008/12/16/81090.html
http://www.tahoorkotob.com/docs/6a3380696.php
http://www.mahmood20062.blogfa.com/post-76.aspx
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=661
http://ahkam1.persianblog.ir/post/232/
علت اختلاف شیعه واهل سنت در وضو چیست ؟
اختلاف شیعه و اهل سنت در این مسائل به اختلاف در مبانیاستنباط احکام دینی بر می گردد.هر یک از مذاهب فقهى اسلامى براى استنباط احکامدین، از یکسرى اصول و مبانى بهره می گیرند. طبیعى است که اگر در اصول، مبانى ومنابع استنباط با هم اختلاف داشته باشند، نتیجه و ره آورد استنباط ها متفاوت خواهدشد. بسیارى از اختلافات فقهى شیعه و سنی، ریشه در تفاوت دیدگاه ها در اصول ومبانى استنباط دارد، مثلاً اهل سنت افزون بر قرآن و سنت پیامبر(ص) به سنت صحابه وگاهى به سنت تابعین ارزش مى دهند، ولى شیعه افزون بر قرآن و سنت پیامبر (ص)، بهسنت اهل بیت پیامبر(ص) بها مى دهند و سنت صحابه را اگر مستند به سنّت پیامبرنباشد، به عنوان منبع شرعى نمى پذیرند.
برخى از اختلافات فقهى ریشه در همین نکته دارد. اختلاف دروضو هم از همین نوع است. شیعیان با تمسک به حدیث ثقلین، به اهل بیت و امامانمعصوم(ع) مراجعه مى کنند و احکام شرعى خویش را فرا مى گیرند، امّا اهل سنّت اینچنین عمل نمی کنند.
در زمان خلفا به ویژه خلیفة دوم (عمر) ت جلوگیرى از نشر حدیث رواج داشت وخلفاى بعدى تا زمان عمر بن عبدالعزیز، همین ت را در پیش گرفتند که سرانجامبسیارى از روایت هاى پیامبر اسلام(ص) و حوادث صدر اسلام به فراموشى سپرده شد و نسلهاى بعدى نسبت به آن بیگانه شدند. زین پس شیعیان با مراجعه به امامان معصوم(ع)توانستند سنت فراموش شده پیامبر(ص) را دریابند و آن را سرمشق زندگى خویش قراردهند؛ به عنوان مثالدر مورد وضو: امام باقر(ع) در این راستا ظرف آبى برداشت و بهوضو پرداخت و فرمود: پیامبر (ص) چنین وضو مى ساخت.(1)
کیفیت وضوى اهل سنت به جهت تفسیرى است که ایشان از آیه "فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الى المرافق" (2) دارند.
ظاهر معناى آیه چنین است که صورت و دستها را تا آرنج بشویید. اهل سنت از کلمه"الى" خیال مىکنند که آیه مىگوید دستها را از سرانگشتان به طرف آرنجبشویید، ولى با اندکى دقّت روشن مىشود که کلمه "الى" تنها براى بیانحدّ شستن است، نه کیفیّت شستن.
توضیح: آیه درست به آن مىماند که انسان به کارگرى سفارش مىکند دیوار اتاق را ازکف تا یک متر رنگ کند. بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا رنگشود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود، نه بیشتر و نه کمتر. بنابراینفقط مقدارى از دست که باید شسته شود، در آیه ذکر شده ، اما کیفیت آن در سنت پیامبر(که به وسیله اهل بیت به ما رسیده) آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سرانگشتان.(3)
البته مذاهب چهارگانه اهل سنت، شستن دست هنگام وضو از سر انگشتان تا آرنج را واجبنمىدانند و مىگویند بهتر است که بدین طریق وضو گرفته شود.
امامیه(شیعه) گفتهاند: از آرنج واجب است و عکس آن باطل است، هم چنان که مقدّمداشتن دست راست بر چپ واجب است. باقى مذاهب گفتهاند: شستن آنها به هر طریقى کهباشد، واجب بوده و تقدیم دست راست و شروع از انگشتان تا آرنج افضل است؛ (4) یعنىثواب بیشترى دارد.
شستن پا به جاى مسح که میان اهل سنت رواج دارد، تفسیر خاصى است که از ادامه همانآیه ارائه دادهاند. به نظر آنها کلمه "ارجلکم" (پاها) بر"وجوهکم" (صورتها) عطف شده و باید مانند آن شسته شود، اما شیعه معتقداست این کلمه بعد از کلمه رؤوس (سرها) ذکر شده و عطف به آن است و باید پاها رامانند سر مسح کنید.
در هر حال اختلاف عمل در مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف برداشت و فهم متفاوت از آیاتبوده و سنت پیامبر را هر دو گروه طبق عقیده خود مىدانند، اما شیعه افتخار دارد کهپیرو ائمه اطهار بوده و پیشوایان معصوم(ع) از آیات الهى و روش و سنت و گفتار رسولخدا(ص) آگاهتر بوده و درستتر تفسیر مىکنند.
و همان گونه که بیان شد در روایات ائمه(ع) بیان شده که روش وضوى پیامبر(ص) به روششیعه بوده است.
در مورد نماز نیز فرق هایی بین شیعه و سنی هست مانند مسئله دست بسته بودن (تکفیر ویا تکتّف) در حال نمازکه اهل سنت انجام می دهند، از زمان خلیفه دوم مرسوم شد و ازبدعت هاى ایشان است . در زمان پیامبر و خلیفه اول این طور نماز می خواندند هنگامىکه اسیران جنگى ایرانى بر عمر وارد شدند، همین کار را کردند. عمر از این کار خوششآمد و گفت : خوب است در نماز در برابر پروردگار همین کار را بکنیم . اما شیعه باتوجه به روایات امامان معصوم آن را درست نمی داند.
امام باقر(ع) فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک . قال : ولا تکفّر فانّما یصنعذلک المجوس؛ بر تو باد به توجه قلبى بر نمازت . و دست بر روى دست در حال نمازنگذار، زیرا این کار مجوس است.(5)
بنابر این به عقیده شیعه این نحو نماز خواندن درست نیست وتکفیر یکى از مبطلات نمازاست، زیرا بدعت در دین محسوب می شود.پیامبر(ص)فرمود: صلّوا کما رأیتمونى أصلى ؛همانطور که من نماز مى خوانم نماز بخوانید. پیامبر و اصحاب دست بسته نمى خواندند.
منابع و مآخذ :
http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/HazartAli/2008/12/16/81090.html
http://www.tahoorkotob.com/docs/6a3380696.php
http://www.mahmood20062.blogfa.com/post-76.aspx
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=661
http://ahkam1.persianblog.ir/post/232/
درباره این سایت